از هر دری سخنی ، شماره سوم

اول. سلام . میدونم مدت زمان زیادی هست که وبلاگ رو به روز نکردم. ولی انقدر کار روی سرم ریخته بود که حتی وقت سر خاروندن هم نداشتم. خودم از این تاخیر هایی که بین پست های وبلاگ ایجاد بشه خوشم نمیاد ولی این دفعه واقعا چاره ای نبود. خلاصه که بازگشن غرور افرینم به وبلاگستون رو تبریک میگم :))


دوم. دلم خیلی گرفته. خیلی خیلی . چیزی رو مدت هاست از خدا درخواست میکنم که بهم بده ولی واقعا نمیدونم چه حکمتیه توی ندادنش. سر این ماجرا با مامانم هم سرسنگین شدم که واقعا دوست ندارم این شکل رو. بذارید اعتراف کنم که من به اصل : " مراعات پدر و مادر رو کردن " و "خودسانسوری" معتقدم. یعنی معتقدم وقتی میشه یه چیز هایی رو مراعات کرد تا پدر و مادر از دست آدم نرنجن ، خب چرا من به عنوان فرزند دریغ کنم. ولی خب این مراعات خیلی اوقات منجر به خودسانسوری خودم و زیرپاگذاشتن خودم _ درست خوندید ! زیرپا گذاشتن خودم! _ شده . و حالا بعد از 24 سال داره خودشو نشون میده و باعث دلخوری شده :( نمیدونم باید چیکار کنم. ولی اصلا اصلا از این وضعیت خوشم نمیاد.


سوم. امتحانی که توی پست دوتا قبلی درباره ش حرف زدم رو دادم و خب باید بگم که خیلی خوب ندادم . گیج بازی هم در اوردم و پاسخ امتحانم رو نصفه اپلود کردم. و دو ساعت بعد امتحان تازه فهمیدم چه دسته گلی به اب دادم :)) ولی انصافا استاد اذیت نکرد و قبول کرد ازم امتحان رو. از همین تریبون : دکتر متشکریم.


چهارم.یه سوال خیلی مهم. قیافه و ظاهر چه قدر توی انتخاب شما برای شریک زندگیتون موثره ؟ یعنی ممکنه یکی که تموم فاکتور هارو داشته باشه ولی قیافه ی دلنشینی از نگاه شما نداشته باشه رو به عنوان شریک زندگی انتخاب کنید ؟ 


پنجم. ایا کسی از شما تا به حال برای سامر اسکول یا سامر اینترنشیپ برای یه کشور خارجی اپلای کرده ؟ بعد ایا کسی میدونه که شانس ما ایرانیا چه قدر هست ؟ من معدلم توی بچه های مهندسی بالاست ولی خب رزومه ای که خیلی خاص باشه و مقاله و اینا ندارم. میخوام بدونم شانس من چه قدره. 


ششم. چه قدر عجیب که باید کمتر از یک ماه دیگه اسم وبلاگ رو عوض کنم ! زندگی این روز ها به طرز عجیبی سریع میگذره. باید اعتراف کنم دلم برای دوران بی خیالی و بدون مسئولیت بودنم تنگ شده. 

 

هفتم. جمعه خواهر و برادرم جمع شدن خونه ما و من واقعا این چند وقت خیلی کار داشتم برای انجام دادن فلذا به دستور مامانم که : " در خونه من به روی همه بازه و تو جمع کن برو اگه مشکل داری :))) " کوچ کردم خونه مامانی م . و باید اعتراف کنم واقعا تجربه بی نظیری بود. توی سکوت کامل کارامو پیش بردم و چایی همیشه دم کرده و داغ موجود بود و هیچ کس کاری به کارم نداشت :)) و به خاطر این تجربه بی نظیر ، بازم از این کارا میکنم حتما . خونه ما با وجود دوتا وروجک - خواهرزاده و برادرزادم - غیر قابل سکونته خدایی :))))




نظرات 7 + ارسال نظر
طیبه دوشنبه 27 بهمن 1399 ساعت 22:33 http://parandehdararamesh.blogfa.com/

بازم سلام
امشب بار دومه سلام میدم و کامنت میذارم
فقط به خاطر شماره ۴ این پستت
عزیزم من متولد ۵۳ هستم و همسرم متولد۵۱ و همکار بودیم که ایشون تشریف آوردند خواستگاری
البته من اسم ایشون رو نمی دونستم حتی ولی بعد از تلفن مادرشون به اتاقم( اون وقت ها موبایل نبود) و مطرح کردن خواستگاری و اینا ، با پریسا که همکار و هم اتاقیم بود تحقیق کردیم ببینیم این آقای مهندسی که مامانشون زنگ زده کیه؟
بگذریم
فقط بهت بگم اون روزها به نظر من تمام معیارهای مورد نظر من رو داشت ولی زشت بود و قدبلند هم نبود( به نظر خودم، الان قشنگه و قدش هم متوسطه و منم ۱۶۲ هستم و به من میاد)
اما با وجود اینکه به نظرم زشت بود قبول کردم و باهاش ازدواج کردم و خداروشکر هیچوقت پشیمون هم نشدم
تو وبلاگ قبلیم که میهن بلاگ بود و از بین رفت از خودم و پسرم و همسرم بارها عکس گذاشته بودم و می شد که تو عزیزدلم هم نظر بدی، حیف که دیگه اون وبلاگ از بین رفته

عزیزم :*
جدی میگی ؟ یعنی حس ادم عوض میشه ؟
من میترسم حسم عوض نشه بعد از گذشت زمان ، یعنی میگی اگه معیار های دیگه رو داشت اوکیه ؟ مرسی که نظرتو گفتی ، خیلی برام ارزشمند بود

ستایش جمعه 17 بهمن 1399 ساعت 17:55 http://mimsina.blogfa.com/

اگر وقت داشتی خوش حال میشم که مفصل درباره درباره تجربه اپلای برای سامر پروگرمی که گفتی رو بهم بگی. می تونی توی وبلاگم نظر خصوصی بذاری. البته اگر مایل هستی :) چون منم خیلی توی فکرش بودم. دوست دارم بعد از اینکه فوق لیسانسم رو شروع کردم امتحانش کنم.

حتما عزیزم ، چرا که نه :)

یاسی چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت 23:51 https://jasmin2020.blogsky.com/

سلااااام کوچه جان
کجایی خانمی ..دیگه داشتم نگرانت میشدم..خوب شد برگشتی...ببین هیچ جیزی رو زورکی از خدا نخواه..فقط خواسته ات رو بفرست به کائنات و منتظر باش..مطمئن باش اگر صلاح و خیرت باشه حتما بهت داده خواهد شد...ببین در مورد قیافه باید بگم نمیشه گفت فاکتور مهمی نیست ولی بنظرم اخلاق و معرفت خیلی مهمتر از ظاهر اشخاصه...حالا نه اینکه طرف قیافه کریه المنظری داشته باشه..معمولی باشه..ولی بیشتر روی خصلت و رفتارهاش باید دقت کرد...آلن دلون هم باشه قیافه ش واسه آدم عادی میشه..خیلی هم بهتره که رفتی پیش مامان بزرگ جان...هم خودت از محیط خلوت استفاده میکنی هم ایشون ازینکه تو پیششون هستی خوشحال میشن...

مرسی یااااسی جونم
جدی ؟؟؟ انقدر دلم گرفته ها :((
قطعا اخلاق و معرفت مهمن . ولی خب ظاهر هم مهمه دیگه ... اینکه به دلت نشینه طرف خیلی سخت میشه بعدا
ارههه انقدر خوش حال شده بودن. کلی با هم کیف کردیم جات خالیییی

ستایش سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 18:03 http://mimsina.blogfa.com/

سامر اسکول های زیادی وجود دارن بسته به اینکه چه دوره ای داری درس می خونی. لیسانس هستی یا می ری گرد اسکول. ولی خب سامر اسکول ها اکثرا گرون هستن و بورسیه ای هم ندارن. اگر هم داشته باشن به غیر از نمره های خوب و نمره بالای زبان، به شایستگی های بیشتری احتیاج دارن. ولی می دونم بعضی دانشگاه ها برای کارهای تحقیقاتی ممکنه دانشجوهای دانشگاه های دیگه رو با پرداخت یه پولی برای کاری که انجام می دن قبول کنن. این بستگی به همت خودت داره. باید کشوری که می خوای بری انتخاب کنی. بری سایت های دانشگاه بگردی و بین استادها کسی که زمینه تحقیقاتی که تو بهش علاقه داری کار می کنه پیدا کنی و ایمیل بزنی و بپرسی. کلا دردسر زیاد داره ولی غیرممکن نیست هر چند سخته نزدیک به غیرممکنه. بعد مشکل دیگه ای که وجود داره بی ارزش بودن پول ماست. مثلا حتی اگر برای یه دوره تحقیقاتی تابستونه هم قبول بشی و بهت پول هم بدن باز هم هزینه یه سری چیزهای جانبی مثل بلیط رو باید خودت پرداخت کنی.

من فوق لیسانسم. حقیقتش اپلای کردم برای یه سامر اسکول که خب فول فاند هستش . دل تو دلم نیست براش :))میخواشتم ببینم چه قدر شانس دارم برای قبولی
ممکنه جاهای دیگم پس چنین چیزی پیدا بشه . برم بازم بگردم .

ترانه سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 04:17

من فکر میکنم خیلی خیلی مهمه که که شریک زندگیت از نظر فیزیکی هم برات جذاب باشه.بون کشش اولیه اصلا انمان نداره.

منم خیلی باهات موافقم ترانه جون ، ولی انقدر اطرافیان میگن مهمنیست ک۶ گفتم از بروبچه های وبلاگی سوال کنم

Sinadal دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 17:54 http://sinadal.blogsky.com

اول سلام خیلی خوب شد برگشتین امروز میخواستم کامنت بدم ببینم کجا رفتین؟
که خودتون برگشتین

دوم پدر و مادر یه عمر خودشونو واسه ما زیر پا میزارن ، اینم به جبران، چنین بچه ای آرزوست... ولی من جا شما بودم میگفتم

چهارم تا حدی بله...ولی همه چیز نیست اخه یه خوشگل بداخلاق به چه درد میخوره؟!

و هفتم آخ منم خواهرمو خواهر زادم هستن
تابستونا تو حیاط درس میخونم گاهی!

ممنون ، انقدر که مشکلات و کار های جور واجور برام پیش اومد که نتونستم بیام اینجا سر بزنم :(
دوم. جدا میگفتین ؟ من خودم خیلی دارم کلنجار میرم با خودم...
چهارم: قطعا اخلاق هم مهمه ! ولی ظاهر هم مهمه دیگه:))
هفتم. وااای پس همدردیم

افق دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 16:59 http://ofogh1395.blogsky.com

ما همه مرزایی داریم برای خوب ظاهر شدن، برای گفتن، برای نگفتن
حتی تو جاهایی که ناشناس مینوسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد