رفتن یا ماندن؟ مسئله این است!

توی این شش ، هفت ماه اخیر به این نتیجه رسیده بودم که خب اخه مگه چه قدر زنده م که بخواد نصفش هم از عزیزای زندگیم دور باشم و توی غربت باشم. ولی با وجود اتفاقات اخیر بیشتر دارم به مهاجرت فکر میکنم. از طرفی هزینه های مهاجرت واقعا زیادن و خب هیچ جوره نمیتونم فکر کنم که بخوام از خانواده م این هزینه رو بپردازن. چندجایی هم رزومه فرستادم برای کار و هیچی  به هیچی. قشنگ رشته ای که توش درس خوندم براش کار نیست :))) جدیدا هم دارم به این نتیجه میرسم که اصلا چرا همین رشته رو توی ارشد ادامه دادم؟ نکنه کورکورانه تصمیم گرفتم فقط راهی که بقیه میرن رو ادامه بدم؟ خلاصه که ثبات فکری رو قششششنگ بوسیدم گذاشتمش کنااار . دوتا خبر دیگه ای هم که این چند وقت افتاده اینه یک. لب تاب نازنینم رو بعد از دو ماه دوری تحویل گرفتم. واقعا بدون لب تاب زندگی خیلی سخته! دوم اینکه اون کلاس زبان کذایی رو بالاخره کنسلش کردمممم. واقعا در زمینه نه گفتن دارم پیشرفت میکنم و خب جای شکرش باقیه. ولی جدا نمیدونم مهاجرت  رو چیکار کنم. از یه طرف اصلا دوست ندارم که تنهایی برم و میدونم که اون غم غربت منو میکشه... علی الخصوص که من هم دیرجوشم و هم به واسطه اعتقاداتم با ادما فرق میکنم... از طرف دیگه اگه تصمیم به رفتن باشه باید جدی تر زبانمو پیگیری کنم. شما چی؟ به مهاجرت فکر میکنید؟ فکرش و حواشیش داره منو دیوانه میکنه. البته مامانم و بابام که مخالف صد درصدی مهاجرت بودن بعد از جریانات اخیر ، دیدم که مامانم یواشکی به بابام میگه بیا بریم ...


پ.ن: به نظرتون ادامه سفر مجردی  رو بنویسم یا خیلی دیر اومدم واسه نوشتن ادامش؟ اگه بدونید چه قدررررر سرم شلوغ بود و چند تا دعوا از سر گذروندم این چند وقت بهم حق میدادید ناپدید بشم این 20 روز :)))

پ.ن: اها یه سوال دیگه ! کسی تجربه ای از خوندن زبان دوم داره؟ خیلیییی دلم میخواد زبان فرانسه بخونم ولی خب انگلیسیم کامل نیست. نمیدونم چیکار کنم:( ممنون میشم کمکم کنید!

نظرات 12 + ارسال نظر
آلبرتو جمعه 11 تیر 1400 ساعت 18:18 https://zirebaran.blogsky.com/

این مدت یکی از دغدغه های من هم دوراهی رفتن/ماندن بوده!
اما تصمیم جدی بر رفتن گرفتم. رفتن یک بازی برد/برد نیست! یه چیزایی باید فدا بشه تا به یه چیزایی برسیم!
زندگی کنار پدر و مادر و عزیزانمون باید فدا بشه تا به پیشرفت و آرامش فکری و رفاه پس از مهاجرت برسیم.
فقط چیزی که مشخصه آینده تاریک کشور هستش، مخصوصا برای ما تحصیل کرده های دانشگاهی! متاسفانه جایگاه رفاهی و اجتماعی خوبی در انتظار ما نیست در این مملکت

سلام. شاید اگه این پیام رو قبل از ماجرای اینترنت میخوندم ، جور دیگه ای جواب میدادم. ولی باید اعتراف کنم که از دیروز دارم جدیتر به رفتن فکر میکنم و این خیلی منو میترسونه...

سارا جمعه 4 تیر 1400 ساعت 15:07 http://www.yekzanyekzendegi.blogfa.com

سلام عزیزم
روز بخیر
من واقعیتش ب مهاجرت فکر میکنم ولی ی چیزایی مانع شده تصمیم جدی بگیریم.چون برادرم و خواهرم مهاجرت کردن و ی برادر دیگه ام هم سال بعد ب امید خدا مهاجرت میکنه و مامان و بابا اصلا ب رفتن فکر هم نمیکنن و ازونطرف هم با رفتن هرکدوم از بچه ها،علنا غصه دار میشن و افسرده،اینه ک باعث شده نتونم تصمیم جدی بگیرم و از طرفی هم همسرم ب اندازه من علاقمند ب مهاجرت نیست و فقط ب خاطر آینده بچه هاست ک راضی ب رفتنه!
در مورد زبان فرانسه هم چ جالب ک دغدغه منم هست!یعنی با اینکه انگلیسیم در حد دست و پا شکسته است،ولی خیلی دوس دارم فرانسه یاد بگیرم.
کامنت اول و اینقد پرحرفی!!!

سلام سارا اول از همه بگم که من عاشق اسمتم.
دوم از همه :)) چرا همسرت دوست نداره مهاجرت کنه؟ همین مسئله دلتنگی و اینا؟
جدییی میگی؟ من که دارم فکر میکنم کم کم برم تو کارش :)) از این همه وقتی که داره هدر میره میترسم!

ستایش دوشنبه 17 خرداد 1400 ساعت 19:42 http://mimsina.blogfa.com/

اگر واقعا دوست داشتی اسپیکینگ تمرین کنیم توی وبلاگم برام نظر بذار. ممکنه واقعا بتونیم به هم کمک کنیم. من می تونم صحبت معمولی داشته باشم ولی موضوعات که یه کم پیچیده می شه هنگ می کنم حقیقتش. کلا مهارت های درک زبان خیلی راحت تر از استفاده ازش هست.

حتماااا ستایش جون
الان راستش وسط امتحانا و تحویل پردژه های دانشگاهمه، اول مرداد باهات یه صحبتی میکنم :)

گذری دوشنبه 17 خرداد 1400 ساعت 12:32

ببخشید، مجبورم پُرحرفی کنم:

نه، من زبان فرانسوی را پیشنهاد نمی‌کنم،

اما می‌گویم فراگیری این زبان ساده است، اگر نخواهید مدام آن را با انگلیسی مقایسه کنید.

فرانسوی زبانی به شدت قاعده‌مند است، و مشکل کلمه‌های مونث و مذکر بعد از مدتی تا حد زیادی حل می‌شود، چون آدم متوجه می‌شود که کدام شکل از کلمه‌ها در کدام دسته قرار می‌گیرند (در حدود ۹۰ درصد موارد این تشخیص جوابگو است، اما به هر حال صددرصد نیست).
اما باقاعده بودن زبان موجب می‌شود تکلیف‌تان معلوم باشد. این قواعد هم در سطوح اولیه خیلی پیچیده نیستند، و موارد خاص و استثنائات در سطوح بالای ادبی و حقوقی مورد بحث‌اند.

اما این که در ابتدا گفتم پیشنهاد نمی‌کنم:
واقعیت این است که این زبان فقط برای مهاجرت به کانادا کارآیی دارد، و مورد استفاده‌اش در ایران فقط کار تدریس این زبان است. من شنیده بودم که حتی شرکت فرانسوی توتال در ایران نیروی کار انگلیسی‌زبان می‌گرفت.

یا این که مثل من فقط دوست داشته باشید یک زبان «غیر انگلیسی» یاد بگیرید، نه برای کار و نه چیز دیگر.

من دوست دارم فرانسه رو یادبگیرم چون به شدت ادبیات زیبایی دارن فرانسویا
من سطح انگلیسی اگر اسپیکینگ رو در نظر نگیریم، خیلی بالا محسوب میشه... امیدوارم بتونم این مهارت رو به لیست مهارت هام اضافه کنم
ممنون از نظرت

ربولی حسن کور یکشنبه 16 خرداد 1400 ساعت 23:48 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
همه چیز به موقعش
یه روز ماجرای رفتنتونو برامون مینویسین

بله بله
انشالله، واقعا درست میگید
به وقتش:)

طیبه تی تی یکشنبه 16 خرداد 1400 ساعت 22:46 http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام ارغوان جانم
من اگر برمی گشتم به گذشته، با تمام وابستگیم به خانواده و مخصوصا بابا و بعدش مامانم،با تمام ترسم از تنهایی و اینکه حتی از اتاق تا wcکه تو حیاط بود ،شب ها، نمی تونستم تنها برم و مامانم رو بیدار می کردم منو ببره ( فکر کن ۲۵ سالم بود) ولی با افکار الانم، هرجوری بود یه راهی پیدا می کردم و مهاجرت می کردم، البته به یه کشوری مثل استرالیا احتمالا ، نه اروپاو قاره ی امریکا، با طبیعت من استرالیا سازگارتره
سفرنامه رو چرا نصفه گذاشتی؟ من می خواستم وقتی کامل شد کامنت بدم

سلام طیبه جووون
جدی میگی؟ خب یعنی تو هم فکر میکنی ارزشش رو داره ادم همهههههه ی این وابستگی هارو رها کنه؟ ‌..
دیگه وقت نکردم، مینویسم به زودی:***

ربولی حسن کور یکشنبه 16 خرداد 1400 ساعت 15:45 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
مهاجرت کردین؟

سلام
نه اقای دکتر
کاش انقدر سریع میشد مهاجرت کرد
حقیقتش مشغول پروزه های دانشگاهم و برای همین کمتر وقت میکنم سراغ وبلاگ بیام، شرمنده همگی

گذری یکشنبه 16 خرداد 1400 ساعت 15:05

سلام
۱- من با مهاجرت موافق نیستم، و شرحش هم خیلی طولانیه، اما به نظرم این موضوع خیلی شخصیه، و هیچکس نمی‌تونه در این مورد دیگری را تشویق یا منع کنه، چون شرایط اجتماعی و فکری آدم‌ها خیلی با هم متفاوته. امیدوارم تصمیمی بگیرید که دلتون را راضی کنه.
۲- در مورد زبان، به نظر من زبان فرانسه بر خلاف تصور عموم از انگلیسی راحت‌تره. من معتقدم هر چقدر انگلیسی‌تون ضعیف‌تر باشه، یادگیری فرانسوی براتون راحت‌تر خواهد بود!! این را به تجربه دیده‌ام.

سلام
منم واقعا اوایل موافق نبودم ولی هر چی میگذره بیشتر غصم میگیره..
جدا؟ یعنی پیشنهاد میدی شروعش کنم؟

ستایش جمعه 14 خرداد 1400 ساعت 00:19 http://mimsina.blogfa.com/

منم گاهی به مهاجرت فکر می کنم ولی توی این اوضاع ارز به حدی از نظر مالی سنگینه که باعث می شه مخم سوت بکشه. کار پیدا کردن هم که به شدت سخته. حتی اگرم بتونی کار خوبی پیدا کنی به سختی می شه درآمد مناسب داشت. گاهی فکر می کنم خب که چی؟ نه می شه کار درست پیدا کرد نه می شه مهاجرت کرد. خب الان دقیقا باید چه غلطی بکنیم؟
من باید چند تا واحد فرانسه توی دانشگاه پاس می کردم چون ادبیات انگلیسی خوندم. به نظرم زبون قشنگیه ولی به شدت سخته. یعنی همه چیز جنسیت داره. بعد هیچ منطقی هم پشت اینکه جنسیت هر چیزی چی هست نیست. گذشته از این گرامرش به شدت وحشتناکه. زبان انگلیسی زبانی هست که گرامرش درکش ساده است و خیلی راحت میشه یادش گرفت ولی فرانسه زبانیه که همت خیلی بیشتری می طلبه ولی غیرممکن هم نیست. من قصد دارم دوباره بهش برگردم. هر چند می خوام خودم بخونم چون حتی ارزون تر کلاس هایی که چک کردم از سطح مالی من خیلی بالاتر بودن. اگر می خوای همزمان رو انگلیسی کار کنی می تونی زمانت رو بیشتر روی زبان اصلی قرار بدی و فرانسه رو در حد مبتدی یاد بگیری و وقتی از انگلیسیت مطمئن شدی سطح فرانسه رو بالا ببری. هر چند من فکر نمی کنم مشکلی توی یادگیری دو تا زبان همزمان با هم وجود داشته باشه.
سطح انگلیسیت خوبه؟ اگر یه روز دوست داشتی اسپیکینگ رو با کسی تمرین کنی می تونی روی من حساب کنی. یکی از مهارت هایی هست که من به ندرت ازش استفاده می کنم چون فرصت کم پیش میاد صحبت کنم و می ترسم کلا از یادم بره

سلاام ستایش
ببین سطح انگلیسیم خوبه، یعنی هر جا تعیین سطح میدم high intermediate می افتم ولی امااان ، امااان از اسپیکینگ که در حد ای ام بلک بردم :)))
تو اسپیکینگت خوبههه؟ اخ جووون ^^ من موافقم با هم اسپیکینگ کنیییم

زری .. سه‌شنبه 11 خرداد 1400 ساعت 18:59 http://maneveshteh.blog.ir

در مورد مهاجرت، من هم دقیقا دارم دیوونه میشم. هر گوشه اش را میگیرم هزار گوشه ی دیگرش در میرود. متاسفانه رشته ی من هم خیلی بد قلق هست حالا فکر کن حقوق، لیسانس دوم من بود! یعنی نمیدونم چرا اون موقع که تصمیم گرفتم دوباره لیسانس بگیرم اومدم حقوق! اتفاقا همین ده دقیقه پیش داشتم فکر میکردم ایکاش کامپیوتر خونده بودم، هرچند دیپلم من انسانی بود اما خب یکسال درسهایش را میخوندم مطمینم دانشگاه قبول میشدم.
در مورد زبان دوم، من نمیدونم رشته ی تحصیلی تو چی هست و چه نمره ی زبانی لازم داری، اما یکی از آشنایان را دیدم برای مستر از یه دانشگاه دولتی انگلیسی زبان از فرانسه پذیرش گرفته یعنی نیازی نیست شهریه بدهد و فقط هزینه ی زندگی با خودشه و اینکه نمره ی زبان انگلیسی اش مبنا بوده است. ایشون تا یه سطحی زبان فرانسه را خونده و هنوز هم داره کلاس میره، نمیدونم آیا این موضوع به پذیرشش کمک کرده است یا نه؟ بنظر من اگر نمره ی مورد نظر برای اپلای را در انگلیسی داری به زبان دوم فکر کن در غیراینصورت اول تمرکزت را بذار برای گرفتن نمره ی زبان انگلیسی.
در مورد دلتنگی و غم غربت، بنظر من آدم هرجا که بتونه سالمتر و موفقتر زندگی کنه بهش عادت میکنه و قدرش را خواهد دانست. و اینکه عزیزم شما که همیشه تنها نمیتونی زندگی داره مسیر خودش را میره، ازدواج و بچه دارشدن و ... اینها همه میشه بخشهایی از زندگی ات که متعلقات تو را تعریف خواهد کرد.

نه ندارم، یعنی دلم میخواد اگه ایلتس میدم نمره بالای ۷ بگیرم و خب الان در این حد نیستم واقعا .
دقیقا. من خیلی از تنهاییش میترسم. خیلی خیلی . یعنی جزو بزرگترین علت هایی که نمیخوام مهاجرت کنم همین تنها بودن است...

شبنم دوشنبه 10 خرداد 1400 ساعت 19:30

هر کسی شرایط خودش رو نگاه میکنه میدونی مهاجرت برای بعضی ها خیلی خوبه برای بعضی ها هم نه باید به خودت و شرایط و هدف هات نگاه کنی ببینی اینجا میتونی به هدف هات برسی؟ میتونی ناعدالتی ها و بی انصافی ها رو تحمل کنی؟ واقعا سخت کوش هستی که اونجا هم تلاش کنی ؟ وابستگی به خانوادت چطوریه ؟مهاجرت خودش خیلی سخته و فرش قرمزی از همون اول برای تو نیست ولی خب با همه ی بدی ها و خوبی هاش من دوست دارم برای یک بازه ی زمانی برای دیدگاه و نگرشم و رشدم وارد یک کشور دیگه بشم بعد تصمیم بگیرم بمونم یا نه و گرنه حاضر نیستم نه الان در کلاس های مجازی بشینم و نه این همه درس ها و تکالیف ها رو انجام بدم

ببین شرایط اون ور رو میدونم ولی دیگه شرایط اینجا داره از حد تحملم خارج میشه...
و مهم ترین نسئله الان برای من مسئله تنهایی هست...

ربولی حسن کور دوشنبه 10 خرداد 1400 ساعت 15:43 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
این که پیش از شروع یه کار جوانب مختلفشو بررسی کنه خیلی خوبه اما بالاخره باید یه جا تصمیمتونو بگیرین. درواقع میشه همون حکایت این وَرِ جو و اون وَرِ جو که توی فیلم گذشته میگفت.
سفرنامه خوندنو دوست دارم هرچند با تاخیر باشه منتظرم

سلام
جدا؟
پس حتما ادامشو مینویسم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد