بسیار سفر باید ...

 بذارید این مطلب  رو بدین شکل شروع کنم : من عاشق سفر هستم ! 

من عاشق سفر کردنم. اشنا شدن با فرهنگ های جدید ، دیدن مکان های تاریخی و دیدنی ، طبیعت زیباو بکر ، اشنایی با ادما و غذاها با مزه های عجیب .دوست دارم یه روز شال و کلاه کنم و یه کوله بندازم پشتمو برم دنیا رو بگردم !  و از اونجایی که هنوز قسمت نشده که سفر کنم به جاهایی که دوست دارم ، ( دانشجویی و جیب خالیش )  سفرنامه زیاد میخونم. و خب اینجور بگم که شیفته ی سفرنامم . اینکه  یه مکانی رو اول از دید یه نفر دیگه  تصورش کنم و  ببینم واقعا برام هیجان انگیزه! مثلا شما با محله شفشاون مراکش اشنایی  دارید ؟ ( عشاق رنگ ابی کجای مجلس نشستن؟)  من اولین بار راجع بهش  توی کتاب" چای نعنا"  منصور ضابطیان عزیز خوندم و شیفته اش شدم ! برای منی که نود درصد کمد لباس هام از ابی تشکیل شده و ده درصد غیر ابی باقی مانده ( اگر باشد :)) ) هدیه ست ، اونجا مثل بهشت بود ! و تصور جزئیاتش منو غرق خوشی میکرد :) شما حتی اینجور فکر کن که من کلی از اکانت هایی که در اینستاگرام دنبال میکنم یا اهل سفر کردن و سفرنامه نویسی اند - ایرانی و خارجی - یا عکس و فیلم  از جاهای دیدنی دنیا میذارن ( اینجا نقطه ایه که من با جزایر مالدیو و فیلیپین اشنا شدم و نگم براتون از زیباییشون ...) حتی پارسال دوستم برام دفتر سفر هدی رستمی رو خرید و من با کلی ذوق و شوق رویای پرکردنش رو داشتم و اعتراف میکنم که هنوزم دارم . که کرونا اومد و قیمت دلار اینجوری شد و ...این کرونای لعنتی که لذت سفر های داخلی رو ازمون گرفت و قسمت دلارم کلا رویای دیدن کشور های دیگه رو مخدوش کرد .  یه نفر تو توییتر نوشته بود که سال 93 با  سه میلیون _ بله ، سه میلیون !_ کل اروپا رو گشته . و خب الان با سه میلیون حتی ویزا- شما بخون تف - هم بهت نمیدن و این برام خیلی دردناکه ...

اما من دلم نمیاد از این عشق دست بکنم ! تصور دیدن جاهایی که راجع بهشون خوندم ، خیال پردازی کردم ، با گوگل کردن به طور واقعی دیدمشون و غرق خوشی شدم به من دو تا بال میده برای پرواز ! کاش یه روز بیام اینجا و عکس بلیط اولین سفرم رو براتون بذارم . امیدوارم اون روز خیلی دور نباشه :)



پ.ن : قسمتی از کتاب چای نعنا ، نوشته منصور ضابطیان ، محله شفشاون  : محله ای با کوچه های ابی . خیابان های تودرتو با کوچه پس کوچه هایی حیرت انگیز و همه به رنگ ابی . تونالیته های ابی در شفشاون به چشم و هم چشمی هم می نشینند. جمع این همه رنگ ابی و پیوند ان با ابی اسمان ادم را در حالی بی نظیر فرو میبرد. وقتی وارد محله میشوی ، سعی میکنی نام کوچه هارا به خاطر بسپاری تا راه برگشت را پیدا کنی . اما تلاش بیهوده ای ست چون انقدر کوچه پس کوچه ها درهم تنیده شده اند که هیچ نامی به خاطر نمی ماند کوچه ها باریکند و پر از درهای چوبی و تکراری ست که بگویم دیوار ها همه ابی ست...

نظرات 4 + ارسال نظر
ستایش سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 21:57 http://mimsina.blogfa.com/

این پست منو یاد خودم انداخت. اصلا انگار خودم اینو نوشته بودم. همیشه آرزو داشتم که برم و دنیا رو بگردم ولی الان به دیدن تصویر و خوندن سفرنامه های اکتفا کردم. گاهی اوقات به تصاویر خاصی از جاهای مورد علاقه طولانی مدت زل می زنم. نمی دونم چه مرضیه :) یادم میاد یه بار یه فیلمی می دیدم که یه دختره توی اولین سفره می رسه به یه بستنی فروشی و یهو می زنه زیر گریه. همراهش ازش پرسید که مشکلش چیه و اونم گفت که اینجارو همیشه توی وبلاگ ها و کتاب ها دیدم و الان که جلوی رومه باورم نمیشه واقعا اینجام. فکر کنم من اگر واقعا بتونم برم چیزهایی که میخوام ببینم همین طوری بشم

وای دقیقااااا . منم گاهی اوقات زل میزنم به عکسای مکان هایی که دوست دارم و غرق میشوم توشون...
منم احتمالا اولین سفر به جایی که دوست دارم ، یه نیم ساعتی باید گریه کنم و خودمو نیشگون بگیرم تا باورم بشه واقعا اونجام :)

ربولی حسن کور یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 19:00 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
تبلیغ یکی از آژانس های گردشگری شده ملکه ذهن من:
ترجیح میدم یه پاسپورت پر از مهر داشته باشم تا یه خونه پر از وسیله!
که البته فعلا امکانش نیست
اما خودمونیم سه میلیون چندان معقول نیست حتی برای سال 93

وای اقای دکتر من واقعا سفر رو دوست دارم :) موافقم با این شعار
سفر لاکچری نرفته بود ، بک پکری رفته بود . ولی اونجوری هم یه جور مزه داره

S جمعه 5 دی 1399 ساعت 09:01 http://sinadal.blogsky.com

سلام
منم خیلی علاقه مندم به سفر منتها درون کشوری!
درمورد اون منتطقه که گفتید فکر کنم خیلی باید جالب باشه
امیدوارم بتونید (بعدِ کرونا) با جیب پرپول هر جا دوست دارین برین
سوغات مام یادتون نره:)

من همه جورشو دوست دارم :)
امیدوارم ، ایشالا زودتر کرونا تموم بشههه
حتما ، سوغاتی همه محفوظه

یاسی جمعه 5 دی 1399 ساعت 02:15 https://jasmin2020.blogsky.com/

سلام دوست جان
چه جالب ..منم عاشق رنگ آبی هستم..این محله شفشاون با اون کوچه های تو در تو از اون جاهاییه که اگه من پام بهشون برسه دیگه دلم نمیخواد ترکشون کنم...یکی از دوستهام برای ماه عسل رفته بود جزیره سانتورینی...وای همه دیوارها و گنبد خونه ها به رنگ سفید و آبی...واقعا رویایی بود..اگه تونستی عکسهاش رو گوگل کن..خیلی جالبه.

اخ جون الان میرم گوگل کنم
وای منم عاشق ابی ام ، اصلا مراکش واقعا زیباست ،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد